-
ترسیدم...
چهارشنبه 20 بهمنماه سال 1389 22:20
از خودم، از شب از کابوس های شبانه ام از رویاهای عاشقانه ام از دنیای بیگانه ام ترس و خفقان وجودم را فرا گرفته ... من مانده ام ! من و شب و صدای هولناک تنهایی .. من و اشک و گل های پژمرده ام با فریاد گفتم: رهایم کن، تنهایم بگذار، من خسته ام تنهاترین صدای شب در اوج خستگی و درمانده گی ام به آرامی گفت: من حتی درون اسم تو نیز...
-
دیوانه ام یا عاقل؟!
چهارشنبه 20 بهمنماه سال 1389 22:15
دیوانه ای صدا زد مرا دنیا در ذهنم پژواک شد پژواکِ صدایی پر از تمسخر ای عاقل عاقل عاقل ... دنیا در چشمم کبود شد کوچک شد محو شد گم شد دیوانه خندید: به دنیایت دلبستی؟ گرفتمش! دیگر چه داری؟! فکرکی کردم غمکی خوردم سیر شدم الهی شکر ! خدا... خدا خدا را دارم، داشتم ! دیوانه لبخند زد عاقلان خندیدند دیوانه زمزمه کرد: به جمع...
-
زندگی وارونه
چهارشنبه 20 بهمنماه سال 1389 22:12
منه مــن، نم اسـت ! چشم های من پچ پچِ صدا را می شنوند گوش هایم می بینند من از همـان ابتــدا زندگیــم وارونـه بود...
-
نظرات
چهارشنبه 20 بهمنماه سال 1389 20:26
سلام به دوستای گلم. به وبلاگ خودتون خوش اومدین.درین جا سعی میکنم تا حد امکان مطالب مورد علاقه و اونایی که بیشتر استفاده میشه رو بذارم. امیدوارم که از همشون خوشتون بیاد... "این مطالب مال خودمن و بدونید دونه دونه همشون رو بادستای خودم تایپ کردم.بعضی از این مطالب خاطره و بعضی هم ادبی هستن. راستش من همه جوره با تبادل...
-
دلخوشی های من
چهارشنبه 20 بهمنماه سال 1389 18:57
وقتی یه قهوه درست میکنم.... میشینم پای کامپیوتر و اون رو میل میکنم... یکی از دلخوشیامه.کیف میکنم و حسابی سر حال میشم. یا وقتی حسابی میرم توفکر و دیگه بیرون نمیام.... وقتایی که ویلن میزنم..... یا و قتایی که میبینم برای وبلاگم یه عالمه نظر اومده اونوخ که دیگه حسابی خوش میشم.... یا حتی کتاب خوندن... و دیگه...تماشای...
-
دلم پر است...
چهارشنبه 20 بهمنماه سال 1389 18:13
امید وارم دل شما اینجوری نباشه!!! مینویسم،تا دم مرگ،مینویسم،تا ابدیت.دلم میخواهد این کاغذ را پرکنم. چه از غم و چه از خوشحالی!!زخم ها را رویش به تصویرمیکشم. رنج ها را به یادگار حک میکنم و هرگاه نگاهش میکنم،زندگی ام را به خاطر می آورم. غم ها را بارنگ سیاه و شادی ها را بارنگ آبی مینویسم. اگر کسی قلبم را پاره پاره کرده...
-
دنیای من
چهارشنبه 20 بهمنماه سال 1389 17:56
واقعا که!!تنها،درمانده و... این احساس،احساس آزار دهنده ایه!!! انگار دنیا سرش تو کار خودشه و من و نمیبینه،احساساتم و درک نمیکنه و بد تر از اون....داره منو بازی میده . طوری باهام برخورد میکنه،که انگار یه شوخیم و آفریده نشدم. آه از دست دنیا!گاهی بهم میخنده،گاهی دوسم داره،گاهی ازم بدش میاد و گاهی هم آدم حسابم نمیکنه!! اما...
-
شناخت مبهم...
چهارشنبه 20 بهمنماه سال 1389 17:33
حالا که خوب فکر میکنم،میفهمم هیچی نمیدونم!حتی از خودم!خودی که سال ها باهاش سر و کله زدم و چیز هایی رو که مورد علاقش بود بهش بخشیدم.خودی که گریه کرد،شاد شد،عصبانی شد و...خودی که هیچ وقت دقیقا نفهمیدم کیه و هرگز نشناختمش. اما حالا تصمیمم بر اینه که خودم و رو بشنا سم ولی چجوری؟؟ مدام این سوال رو از خودم میپرسم که:«من کی...
-
خاطره ای بادوستام
چهارشنبه 20 بهمنماه سال 1389 17:16
سلام سلام هزارو سی صد تا سلام بله درست حدس زدید می خوام خاطره رو بگم همون طور که قول داده بودم (خاطره به زمان حاله!) بله از اینجا شروع می شه: من صبح زود از خواب بیدار شدم پاشدم لباس مدرسه ام رو پوشیدم بعد از اون جایی که در آن زمان وقت بسی تنگ است بدون صبحانه(حتی یک لقمه) رفتم دم در تا کفش هام رو بپوشم بله که هنوز یه...
-
خوشحالم
چهارشنبه 20 بهمنماه سال 1389 17:15
سلام سلام صد هزارو پانصدو شصت و شش هزارو دویست و سی هشت سلام !! دوستای خوبم امروز خیلی خوشحال بیدم! می دونی چرا؟ ندونی دیگه پس تا آخرش بخون! راهنمایی می کنم ببینم می تونی حدس بزنی یا نه(بستگی به هوشت داره)! نمی تونی بگی؟؟ خب راهنمایی دومم اینه که مربوط به حال و حول کردنه!!(راهنمایی اول شکلکا بودن) خب تو که تا حالا...
-
تولد...تولد
چهارشنبه 20 بهمنماه سال 1389 17:07
سلام امروز یه روز خیلی خوبه! می دونی چرا؟ نمی دونی؟ واقعا... اشکال نداره الان برات می گم! ببین درست نگم شکلک هارو نگاه کن ببین از روی اونا می فهمی یا نه اگه نفهمیدی اون وقت می گم قبول مر٣٠ (مرسی) خب به گمونم از این شکلک ها فهمیدی ! HAPPY BIRTHDAY آره درسته تولده تولد! این که می گه happy birthday to you برای تونیستا...
-
اگه میشد...
چهارشنبه 20 بهمنماه سال 1389 16:49
تا حالا به این فک کردی چه باحال میشد اگه خودت میتونستی باچشمای خودت صورت خودت رو تماشا کنی؟! هر کس فقط میتونه در ۲ حالت صورت خودش رو در زندگیش ببینه.. ۱) در آینه ۲) در عکس اما من دلم می خواد خودم بشینم و دستم رو بزنم زیر چونم و با چشمای خودم صورتم رو ببینم.. ببینم کیه کسی که سال ها دارم در قالبش زندگی میکنم اما هنوز...
-
تست روانشناسی
چهارشنبه 20 بهمنماه سال 1389 16:48
توجه! توجه! میخوام یکی از جدیدترین تست های خودشناسی رو به صورت رایگان در وبلاگم قرار بدم تا با توجه به اون بالاخره متوجه بشی کی هستی!! ارزش این تست رو بدون چون این تست تحت نظر بهترین اساتید روانشناسی دنیا شکل گرفته و میتوان گفت ۹۰٪ مواقع با قطعیت کامل درسته.. توی این تست باید خیلی سریع عمل کنی.. به محض خوندن سوال خیلی...
-
گــــــــاهـــــ.......بیـــــــگـــــاهـــ
چهارشنبه 20 بهمنماه سال 1389 16:42
این شده برامون یه عادت.. دائم چشممونو میدوزیم بهش.. دائم منتظریم.. نمیدونیم منتظر کی هستیم یا چی..فقط منتظریم.. موبایلو میگم.. همین چیز کوچولویی که تونسته زندگی خیلی هارو تحت تاثیر قرار بده.. من با فرستادن یه جک مسخره یا حتی یه جمله ی خیلی عمیق و عارفانه از فلان آدم به دوستم میخوام بهش نشون بدم که به یادشم.. من بدم...
-
کلمات...
چهارشنبه 20 بهمنماه سال 1389 16:22
چیزه.. اووووووم..اون چیزه بــــود.. همون چیز دیگه.. دیروز رفتم یه دونه چیز خریدم!! بله.. دیگه همه با این کلمه آشنا هستن.. " چیـــــز" معنی ِ مشخصی هم نداره ها ولی در طول روز بیش از ۵۰ بار ازش استفاده میکنیم.. انگار خیلی کاربردی و مفیده این واژه ی عزیز!! این هیچی.. یه عالمه کلمه ی جدید این روزا اضافه شده به...
-
دوست دارم__...
چهارشنبه 20 بهمنماه سال 1389 14:54
چقدر دوست دارم روی سقف بشینم!! چقدر دوست دارم پشت سرمو ببینم!! چقدر دوست دارم گاهی وقتا گوشمو قفل کنم تا بعضی حرفارو نشنوم یا چشمم رو همینطور قفل کنم تا بعضی چیزارو نبینم!! چقدر دوست دارم بتونم رو ابرا راه برم!! تو چیو چقدر دوست داری؟!!!!
-
یه داستان از جنس خاطرات بنده
سهشنبه 19 بهمنماه سال 1389 22:52
اول بگم این جریان کاملا واقعیست و ۲ سال پیش برام با همین جزئیاتی که میگم اتفاق افتاده..نه شوخیه و نه داستان.. پنج شنبه شب بود و ما ۴تایی خرسند در کنار هم نشسته بودیم و برای یک آدینه ی استثنایی (یعنی همون فرداش..) داشتیم برنامه ریزی میکردیم.. مامی میگفت بریم خونه ی مامی ِ من..پاپا میگفت بریم خونه ی مامی ِ من..علی میگفت...
-
راحت طلبی
سهشنبه 19 بهمنماه سال 1389 22:50
چقدر پایین اومدن از پله ها راحته و بالا رفتن ازشون سخت.. کاش میشد از همه ی پله ها فقط پایین اومد.. کاش همیشه تو سراشیبی بودیم.. کاش همه جا پله برقی یا آسانسور داشت.. دیروز انقدر از پله بالا و پایین رفتم که پاهام چلاق شد.. از جمله ی " فقط کسانیکه ریموت دارند میتوانند از آسانسور استفاده کنند" متنفرم.. از کارای...
-
چیز...
سهشنبه 19 بهمنماه سال 1389 22:50
دلم میخواست حرف خودمو به کرسی بشونم.. احساس میکردم حق با منه.. از سر شب به بحث و گفت و گو نشسته بودیم!! حرفامون طول کشید.. به پیشنهاد مامی به حرفامون خاتمه دادیم.. اما تا آخر شب هر کدوم دوباره گریزی میزدیم به همون بحث.. دیگه همه میخواستن بخوابن.. اما چون هنوز با پاپا جونم به نتیجه نرسیده بودم و نتونسته بودم حرفمو یه...
-
آآه
سهشنبه 19 بهمنماه سال 1389 22:49
"تا وقتی عزیزت در کنارته قدرشو نمیدونی و وقتی در کنارت نیست تازه میفهمی که چقدر بهش احتیاج داری و دوسش داری" چقدر این جمله درست و واقعیه.. چقدر دلم برای بودنت تنگ شده.. چقدر دوستت دارم .. امیدوارم اونجا فراموشم نکنی..
-
اعصاب داغوووون
سهشنبه 19 بهمنماه سال 1389 22:48
امروز میخوام با اعصاب ِ داغون بنویسم.. چون یکی اعصابمو خورد کرده.. اول بگم وااااااااااااای که چقدر بدم میاد از طعنه.. چرا آدما اینجوری شدن؟! نمیتونن عین آدم حرفشونو بهت بزنن.. دائم میخوان حرفاشونو با گوشه و کنایه بهت بفهمونن.. یه وقتایی یه سری آدما بهت تیکه میندازن یا با حرفای نیش دارشون قلبتو میگزن ولی دلت به این...
-
شیر تو شیریه!!
سهشنبه 19 بهمنماه سال 1389 22:47
آخه این چه توقّعات بی جاییه که شما دارین؟! مدلشه.. ایرانی باید این مدلی رانندگی کنه.. اصلاً قشنگی ِ رانندگی یه ایرانی به همین کاراشه.. اگه اینجوری رانندگی نکنه که دیگه میشه مثل همون اجنبی های بافرهنگ..دیگه ایرانی نیست که.. هی میان گیر میدن میگن بین خطوط رانندگی کنید..آقا جان هر جایی یه رسم و رسومی هست..ماهم رسممونه.....
-
مزخرف یا خوب؟!
سهشنبه 19 بهمنماه سال 1389 22:46
این شده برامون یه عادت.. دائم چشممونو میدوزیم بهش.. دائم منتظریم.. نمیدونیم منتظر کی هستیم یا چی..فقط منتظریم.. موبایلو میگم.. همین چیز کوچولویی که تونسته زندگی خیلی هارو تحت تاثیر قرار بده.. من با فرستادن یه جک مسخره یا حتی یه جمله ی خیلی عمیق و عارفانه از فلان آدم به دوستم میخوام بهش نشون بدم که به یادشم.. من بدم...
-
چرند
سهشنبه 19 بهمنماه سال 1389 22:45
یه وقتایی یه چرندی میگی.. یه چرندی که بعدش کلی از گفتنش پشیمون میشی.. گفته پشیمون ، نگفته پشیمون.. من الآن دقیقا همین حس رو دارم..
-
وضعیت خراب
سهشنبه 19 بهمنماه سال 1389 22:44
از دور که داشتم میومدم دیدم یه پژو پرشیا کنار خیابون پارک کرده که به طرز حیرت انگیزی در حال تکان خوردنه... فضولیم به شدت درد اومد که بدونم تو ماشین چه خبره؟!! بنابراین ، سرعت قدم هام رو تند کردم که زودتر برسم به اون ماشین..دیگه نزدیکای ماشین بودم که اگه بدونی چه صحنه ای دیدم.. نه..اونی که تو فکر میکنی نبود.. دونفر در...
-
تنهایی
سهشنبه 19 بهمنماه سال 1389 22:42
تنهایی.. سردته.. میری یه سوییشرت می پوشی روی لباسات..دستاتو دور خودت حلقه میکنی و شونه هاتو جمع میکنی.. با خودت فکر میکنی "هیچی الآن بیشتر از یه قهوه ی داغ نمی چسبه" بلند میشی میری تو آشپزخونه..قهوه جوش رو میذاری روی گاز..یه فنجون آب سرد..دو تا قاشق قهوه ی ترک اعلا..دو تا قاشق شکر..زیرش رو روشن میکنی..بی...
-
قبل و بعد از ازدواج ( طنز) حتما بخون
سهشنبه 19 بهمنماه سال 1389 22:31
قبل از ازدواج: مرد:دیگه نمیتونم منتظر بمونم. زن:میخوام از پیشت برم. مرد:حتی فکرش رو هم نکن. زن:منو دوست داری؟ مرد:البته. زن:تا حالا به من دروغ گفتی؟ مرد:نه!چرا اینو میپرسی؟ زن:منو مسافرت میبری؟ مرد:مرتب زن:منو کتک میزنی؟ مرد:به هیچ وجه زن:میتونم بهت اعتماد کنم؟ *بعد از ازدواج* این نوشته را از پاین به بالا بخوانید!!
-
زندگی کردن
سهشنبه 19 بهمنماه سال 1389 22:10
چند وقت پیش یه مطلبی از یه سایتی میخوندم که خیلی جالب بود.. از آدما پرسیده بودن "از زندگی چی فهمیدی"؟! چندتاشو براتون مینویسم بخونید..جالبه.. ((فهمــیده ام که باز کردن پاکت شیر از طرفی که نوشته " از این قسمت باز کنید" سخت تر از طرف دیگر است 54 ساله)) ((فهمــیده ام که هیچ وقت نباید وقتی دستت تو...
-
گشنگی
سهشنبه 19 بهمنماه سال 1389 22:08
تا حالا شده انقدر گرسنت باشه که دلت بخواد هر چی جلوی دستته بخوری؟! من یه روز دقیقا همین مدلی شده بودم.. داشتم میمردم..مامیم داشت بی دختر میشد!! بذار کلاً ماجرا رو برات تعریف کنم.. بنده به طرز حیرت آوری عاشق خوابم.. اون روز هم خوابیده بودم و از ساعت ۱۰ مامی جونم شروع کرد به گفتن این جمله های زیبا: " بلند شو..پاشو...
-
نگاه ها
سهشنبه 19 بهمنماه سال 1389 22:06
نگاه میکنیم.. نگاه می شویم.. نگاه هایی پر از حرف.. دوست داشتن.. تنفر.. حرص.. حسرت.. تمنا.. نگاه هایی پر از حس.. اما تنها نگاهی که آدمو اذیت میکنه.. باعث میشه از همه چیزو همه کس متنفر بشی " نگاه های کثیف " بعضی آدماست.. به نظر من نگاه هاست که آدمارو توضیح میده.. شخصیتشون.. فرهنگشون.. و خیلی چیزایی دیگه که...