خاطره ای بادوستام

سلام سلام هزارو سی صد تا سلامشکلک های نر گس و روح الله

 

شکلک های نر گس و روح الله

بله درست حدس زدید می خوام خاطره رو بگم همون طور که قول داده بودمشکلک های نر گس و روح الله (خاطره به زمان حاله!)

بله از اینجا شروع می شه:

من صبح زود از خواب بیدار شدمشکلک های نر گس و روح الله پاشدم لباس مدرسه ام رو پوشیدم بعد

 از اون جایی که در آن زمان وقت بسی تنگ است بدون صبحانه(حتی یک لقمه) رفتم دم در تا کفش هام رو بپوشم بله که هنوز یه لنگ کفشم مونده بود سرویسم اومدشکلک های نر گس و روح الله

منم همین طور که نصف پام تو کفشم بود سوار سرویس شدم.

تغریبا آخرای ساعت مدرسه به علت نخوردن صبحانه دل درد گرفتم و حالم حسابی بد شد با این که تغذیه ام هم خورده بودمشکلک های نر گس و روح الله(این شکلکه زیادی شورش رو در آورده اینقد هم حالم بد نبود!!)

بله کجا بودم خب خلاصه اینجانب وقتی زنگ خورد رفتم سوار سرویس شدم و بعدش رسیدم خونهشکلک های نر گس و روح الله

به مامانم سلام کردم بعد ازش پرسیدم که همه چیز آماده اس یا نه بدشم گفتم حالم بده اونم گفت برو بخواب که تا ساعت ٣ که دوستات می یان سرحال باشی.

من هم رفتم خوابیدم تا ساعت ٢.

 

بعدش که بیدار شدم بازم حالم بد بود ولی بهتر شده بودم صبر کردم ساعت شد ٣ کسی نیومد شد ٣:١٠ بازم کسی نیومد خلاصه کلی صبر کردمشکلک های نر گس و روح الله تا ساعت شد ٣:٣٠ بله در همین موقع بود که شبنم خانم زنگ زد شکلک های نر گس و روح اللهَشکلک های نرگس و روح الله دویدم و در رو باز کردم با هم سلام کردیم و بردمش تو اتاقم شکلک های نر گس و روح الله(خیلی خجالتی شده بود) برام یه هدیه آورده بود شکلک های نر گس و روح الله

بازش کردم یه تاپ بود و یه شلوارک و یه اسپری خیلی خوش بو ازش تشکر کردم ! اینقدر خجالتی شده بود که وقتی بهش آجیل تعارف کردم فقط یک عدد پسته ورداشت و وقتی بقیه اومدن کلی به خاطر این کارش بهش خندیدیم.

خب صبر کردیم پنج دقیقه ی بعد مینا جونم هم اومدشکلک های نر گس و روح اللهَشکلک های نرگس و روح الله بعدش با هم رفتیم بهش سلام کردیم  و رفتیم تو حیاط با هم وسطی بازی کردیم تا ساعت چهار که کیمیا جون تشریف اوردشکلک های نر گس و روح اللهَشکلک های نرگس و روح الله

بعدش کیمیا ازم عذر خواهی کرد که دیر اومده و بهم یه جعبه پر شکلات داد و باهم (چهار تایی) شروع کردیم به خوردنشکلک های نر گس و روح الله

بعدش یه خورده هم با چهار تایی (این دفعه کیمیا هم بود) وسطی بازی کردیم و رفتیم اتاق من تا بازم بخوریم!از کیک من  و میوه و...شکلک های نر گس و روح اللهگفتیم و خندیدیمشکلک های نر گس و روح الله

بله مدتی گذشت و دختر خاله ی شبنم اومد دنبالش هممون کلی به دست و پاش افتادیم که بره و یه ساعت دیگه بیاد ولی گوش نکرد بعد مامانم پیتزایی که برای شبنم پخته بود داد بهش و شبنم  رفتشکلک های نر گس و روح الله

بعدش هم حرف هایی زدیم که نمی تونم بگم(خصوصی بود) و بعدشم

ما سفره پهن کردیم و مامانم سوپ و پیتزا پخته بود ! آوردیم خوردیم و بعدش هم جم کردیم و ساعت شش کیمیا رفتشکلک های نر گس و روح الله

من موندم و مینا  مینا هم ساعت ۶:٣٠ رفت شکلک های نر گس و روح الله

بله این بود خاطره ی من(خیلی جای سانسوری داشت!)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد