گــــــــاهـــــ.......بیـــــــگـــــاهـــ

این شده برامون یه عادت..

دائم چشممونو میدوزیم بهش..

دائم منتظریم..

نمیدونیم منتظر کی هستیم یا چی..فقط منتظریم..

موبایلو میگم..

همین چیز کوچولویی که تونسته زندگی خیلی هارو تحت تاثیر قرار بده..

من با فرستادن یه جک مسخره یا حتی یه جمله ی خیلی عمیق و عارفانه از فلان آدم به دوستم میخوام بهش نشون بدم که به یادشم..

من بدم میاد از این پیشرفت..از این تکنولوژی..

تکنولوژی ای که همیشه باعث عذابم میشه..

من دلم میخواد کنار دوستم بشینم..توی چشماش نگاه کنم و انقدر فک بزنم تا از حرف زدن خسته شم..

موقع درس خوندن مزاحمه..موقع لذت بردن از زندگی مزاحمه..موقع خواب مزاحمه..موقع بیداری..و موقع..

داری یه خواب رویایی میبینی که یه دفعه با ویبره ی مضخرفش چنان از خواب میپرونتت که یادت میره اسمت چی بوده..

با هر زحمتی هست گوشی رو برمیداری و جواب میدی..

میگه:

"ببخشید شما رقیه خانومی؟!" تو میگی نه و باز میگه "اگه رقیه نیستی دیگه حتما کبری هستی..راستی بالاخره تصمیمت چی شد..و.."

تازه میفهمی داره با عملش واژه ی "مزاحمت" رو برات تعریف میکنه..

چرا..نمیدانم..

از اس ام اس های تبلیغاتی ای که برام میاد متنفرم..چون فکر میکنم یه دوست به یادم بوده اما با نگاه کردن به inbox میبینی نه..هیچ کس حتی..یادی..نگاهی..هیچ..

احساس میکنم روی دوشم سوار شده..

سنگینی حضورش رو روی شونه هام حس میکنم..

ازش بدم میاد..

دلم میخواد لهش کنم..خوردش کنم..زیر پام لگدش کنم..

حتی موقع چرند نوشتن هم مزاحمه..

بذار برم ببینم دوباره کی میخواد مزاحم اوقات شریفم بشه..

 

 

 

 

سه نقطه...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد