ترسیدم...

از خودم، از شب

از کابوس های شبانه ام

از رویاهای عاشقانه ام

از دنیای بیگانه ام

ترس و خفقان وجودم را فرا گرفته ...


من مانده ام !

من و شب و صدای هولناک تنهایی ..

من و اشک و گل های پژمرده ام


با فریاد گفتم: رهایم کن، تنهایم بگذار، من خسته ام

تنهاترین صدای شب

در اوج خستگی و درمانده گی ام

به آرامی گفت:  من حتی درون اسم تو نیز جا مانده ام....



دیوانه ام یا عاقل؟!

دیوانه ای صدا زد مرا

دنیا در ذهنم پژواک شد

پژواکِ صدایی پر از تمسخر

ای عاقل عاقل عاقل ...



دنیا در چشمم کبود شد

کوچک شد

محو شد

گم شد


دیوانه خندید: به دنیایت دلبستی؟

گرفتمش! دیگر چه داری؟!


فکرکی کردم

غمکی خوردم

سیر شدم

الهی شکر !

خدا... خدا

خدا را دارم، داشتم !


دیوانه لبخند زد

عاقلان خندیدند

دیوانه زمزمه کرد:

به جمع دیوانگان خوش آمدی ...!


زندگی وارونه

منه مــن، نم اسـت !

چشم های من پچ پچِ صدا را می شنوند

گوش هایم می بینند

من از همـان ابتــدا زندگیــم وارونـه بود...

نظرات

                 

  


سلام به دوستای گلم.

به وبلاگ خودتون خوش اومدین.درین جا سعی میکنم تا حد امکان مطالب مورد علاقه و اونایی که بیشتر

استفاده میشه رو بذارم.


امیدوارم که از همشون خوشتون بیاد...

"این مطالب مال خودمن و بدونید دونه دونه همشون رو بادستای خودم تایپ کردم.بعضی از این مطالب خاطره و بعضی هم ادبی هستن.

راستش من همه جوره با تبادل لینک موافقم.


...خلاصه حسابی خوش میگذره...

لطفا نظرهای خودتونو تو قسمت "نظرات"حتما بهم بگین.

نوشته هاتونو رو چشمم میذارم..

و جواب نظراتونو زیر همون مینویسم...

اینا هم یادگاری میمونه و هم اینکه من از حس شما باخبر میشم.منتظرتونماااا.مرسی از همتون.

دوستون دارم...

 

بووووووووووووووووووووس

دلخوشی های من

وقتی یه قهوه درست میکنم....Coffee

 میشینم پای کامپیوتر و اون رو میل میکنم...Computer

 

یکی از دلخوشیامه.کیف میکنم و حسابی سر حال میشم.


یا وقتی حسابی میرم توفکر و دیگه بیرون نمیام....


وقتایی که ویلن میزنم.....


یا وقتایی که میبینم برای وبلاگم یه عالمه نظر اومده


اونوخ که دیگه حسابی خوش میشم....


یا حتی کتاب خوندن...


و دیگه...تماشای تلویزیون...


و....هر وخ بیشتر درباره ی خودم فهمیدم شما رو هم خبر میکنم.